سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم از خدا بترسید که چه بسیار آرزومند که به آرزوى خود نرسید ، و سازنده‏اى که در ساخته خویش نیارمید ، و گردآورنده‏اى که به زودى گردآورده‏ها را رها خواهد کرد و بود که آن را از راه ناروا فراهم آورد ، و حقى که به مستحقش نرساند ، از حرام به دست آورد و گناهش بر گردنش ماند . با گرانى بار بزه ، باز گردید ، و با پشیمانى و دریغ نزد پروردگار خود رسید . « این جهان و آن جهان زیانبار ، و این است زیان آشکار . » [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :13
بازدید دیروز :12
کل بازدید :85714
تعداد کل یاداشته ها : 221
103/2/5
4:49 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
وروجک چشم سیاه[169]

خبر مایه

با تو هستم

تویی که رویت را از من بر میگردانی

به چشمانم نگاه کن

اشکهایم هنوز خشک نشده اند

از چه میترسی ,من گناهت را بخشیده ام

هنوز آنقدر عاشقت هستم که هیچ کینه ای از تو به دل ندارم

تو را به خدا سپرده ام ,نه نگران نباش نفرینت نمی کنم

برایت دعا ی خیر میکنم

دعا میکنم که خدا هم ترا ببخشد وتنهایت نگذارد

دوست ندارم تو هم مثل من طعم تلخ تنهایی را حس کنی

دوست ندارم تو هم مثل من شکستن قلبت را تجربه کنی

پس هرگز نفرینت نخواهم کرد وترا به خدا خواهم سپرد

تا در پناه او به زندگیت ادامه دهی .در کنار هر کس وهر چیز که دوستش داری

به چشمانم نگاه کن , آنها را به خاطر بسپار

آنها همیشه نگران تو هستند

 

دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران میخوانند و عده ای می گویند،

آه چه زیبا ، و بعضی اشک می ریزند و بعضی می خندند

دلمان خوش است به لذت های کوتاه ، به دروغ هایی که از راست بودن

قشنگترند،

به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا کسی عاشقمان شود

با شاخه گلی دل می بندیم ، و با جمله ای دل می کنیم

دلمان خوش است به شب های دو نفری و نفس های نزدیک

دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی

و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود چقدر راحت لگد می زنیم

و چه

ساده می شکنیم همه چیز را

 

 

 

 

 

 

...نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن 

...ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد

...کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

...میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم

...کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

...میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

 !شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی

 !تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد

تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، شکنجه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

!.... هق هق شبونه ؛ افسردگی ، پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و

برای هر کدوم از این کلمات چند حرفی که خیلی راحت به زبون میاد

و خیلی راحت روی کاغذ نوشته میشه باید زجر و سختی هایی رو تحمل کرد

 !!!تا معانی شون رو فهمید و درست درک شون کرد

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم

 

 

 

 


یقین دارم که می آیی

 

تو می آیی، یقین دارم که می آیی ، زمانی که مرا در بستر سردی

 میان خاک بگذارند،تو میآیی، یقین دارم که می آیی...

پشیمان هم...

دو دست التماس آمیز، می آید به سوی من

ولی پر می شود از هیچ ، دستی دست گرمت را نمی گیرد

صدایت در گلو بشکسته و آلوده با گریه، به فریادی مرا با نام

 می خواند

و می گوید که اینک من ، سرم بشکن، دلم را زیر پا له کن

ولی برگرد...

همه فریاد خشمت را، به جرم بی وفایی ها ،دو رنگی ها ،

جدایی ها

به روی صورتم بشکن، مرو ای مهربان بی من ، که من دور از تو

تنهایم !

ولی چشمان پر مهری ، دگر بر چهر? مهتاب مانندت نمی ماند

لبانی گرم با شوری جنون انگیز نامت ، نامت را نمی خواند

دگر آن سین? پر مهر آن سدّ سکندر نیست

که سر بر روی آن بگذاری و درد درون گویی

دو دست کوچکش با پنجه های گرم و لغزنده میان زلفهای نرم تو بازی نمی گیرد ،

پریشانش نمی سازد ، هزاران باره هستی را به ای تو نمی بازد

زن کوچک چه خاموش است

 تو می آیی ، زمانی که نگاه گرم من دیگر به روی تو نمی افتد ، هراسان

هر کجا ، هر گوشه ای برق نگاهت را نمی پاید ، مبادا بر نگاه دیگری افتد .

دو چشم من تو را دیگر نمی خواند ، به شوقی دلکش و شیرین و تو

هر چند باره دیگری در چشمها یت جستجو باشد ، سراب آرزو باشد و لبهایت ،

لبان گرم و تب دارت ،کتاب روشنی از بهر عمری گفتگو باشد و عطر صد هزاران بو س? شیرین

 دوباره روی آن لغزد ، محال است اینکه بتوانی بر آن چشمان خوابیده ،

 دوباره رنگ عشق و آرزو ریزی ، نگاهت را به گرمی بر نگاه من بیاویزی ،

به لبهایم کلام شوق بنشانی .

محال است اینکه بتوانی دوباره قلب آرام مرا ،

قلبی که افتاده است از کوبش بلرزانی ، برنجانی ، محال است اینکه بتوانی مرا دیگر بگریانی ،

 تو می آیی یقین دارم ، ولی افسوس آن پیکر که چون نیلوفری افتاده بر خاک است ،

دگر با شوق روی شانه هایت سر نمی آرد ، به دیوار بلند پیکر گرمت نمی پیچد ،

 جدا از تکیه هاش در پناه خاک می ماند و در آغوش سرد گور می پوسد و

 گیسوی سیاهش حلقه حلقه بر سپیدیهای آن زیبا لباس آخرینش ، نرم می لغزد ،

 جدا از دستهای گرم و زیبا ونجیب تو .

دگر آن دستها هرگز بر آن گیسو نمی لغزد، پریشانش نمی سازد ،

دلی آنجا نمی بازد ، تو میآیی یقین دارم تو با عشق و محبّت باز میآیی ، ولی

 افسوس ... آن گرما به جانم در نمی گیرد ، به جسم سرد و خامو شم دگر هستی نمی بخشد ،

 اگر صدها هزاران بوسه از پا تا سرم ریزی ، دگر مستی نمی بخشد .

یقین دارم که می آیی ، بیا ای آنکه نبض هستی ام در دستهایت بود ،

دل دیوانه ام افتاده لرزان زیر پایت بود .

بیا ای آنکه رگهای تنم با خون گرم خود ، تماماَ معبری بودند تا نقش تو را

همچون گل سرخی ، به گلدان دل پاکیز ? گرمم برویانند .

یقین دارم که می آیی ، بیا ، تا آخرین دم هم ، قدمهای تو بالای سرم باشد ،

 نگاهت غرق در اشک پشیمانی به روی پیکرم باشد ، دلت را جا گذاری شاید

 آنجا تا که سنگ بسترم باشد .....

 


89/4/20::: 12:47 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام.روز میلادت مبارک . همیشه سبز باشی.
+ سلام خانومی.روز میلادت مبارک همیشه سبز باشی.
+ سلام خوبی؟تولدت مبارک همیشه سبز باشی.
+ سلام.روز میلادت مبارک.سبز باشی.
+ سلام.روز میلادت مبارک.سبز باشی.
+ سلام روز میلادت مبارک.
+ سلام.امیدوارم خوش باشی.روز میلادت مبارک.
+ سلام.روز میلادت مبارک.همیشه سبز باشی.
+ میان بنده گانت هر چه دیدم هوس ها جانشین عاشقی بود به دستان دروغین محبت گلی را دیدم شبیه رازقی بود
+ روز میلادت مبارک.