سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چشمها پیش قراولان دلهایند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :6
کل بازدید :85640
تعداد کل یاداشته ها : 221
103/1/30
5:19 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
وروجک چشم سیاه[169]

خبر مایه


با مشتی از ترانه به مهمانی غروب
من خاک خورده ام که به اینجا رسیده ام
تا بشکنم تمام قفس های مرده را
دیگر نگو که از همه دنیا بریده ام


  
  


محبوب من؛من دیگر من است!

غرور از فرشته،شیطان و تواضع از خاک،انسان می سازد!!!

دل تنها عضوی است که با نگاه لمس می شود!


  
  


آدم به جرم خوردن گندم
با حوا
شد رانده از بهشت
اما چه غم
حوا خودش بهشت است...


  
  


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوونه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی
من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق؟ندانم
نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت...
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم نرمیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر ازعاشق آزرده خبر هم
نکنی از آن کوچه گذر هم......


  
  


مثه گل،مثه پرنده،مثه بارون و نسیم
نمی خواستیم مگه ما بهارو منتشر کنیم؟
به زمین و به زمون نشون بدیم صداقتو؟
به همه .حتی. به سنگا یاد بدیم محبتو؟
نمی خواستیم که بهشتو تو زمین به پا کنیم؟
آدما فرشته شن،دنیا رو با صفا کنیم؟
تو دل پرنده ای عقده ی شادی نمونه؟
غم کمش بَد نی،ولی غم زیادی نمونه؟
دلمون به کمتر از فرشته راضی نمی شد
یه نفس عشقِ حقیقی مون مجازی نمی شد
همه مون پَر می زدیم تو آسمونِ آرزو
واژه ها می خوان بگن،اما دلم میگه"نگو!"
یادِ اون دلای عاشق.......
حالا خیلی وقته که مه همه برزخی شدیم
دلامون سرده.نگو.آدمای یخی شدیم
چشامون دو قلوه سنگه توی قاب آهنی
نبض مون نمی زنه،نه گریه ای،نه شیونی
نه فرشته و نه شیطون،نه جهنم،نه بهشت
سرنوشتو ما نوشتیم یا که مارو سرنوشت؟
تو می گی:این جوری یاس رسم زمونه،همیشه
چرا غافل بمونیم،دنیا داره عوض می شه
وقتشه بریم.حالا.یه خورده الواطی کنیم
دلِمونو با دل داش آکلا قاطی کنیم
هر چی گفتن و شنیدیم،الکی بود،الکی
با توآم،عزیز!تویی دلخوش چی؟دلخوش کی؟
من نمی گم،تو بگو!که این چه جور عاشقیه؟
آدما عوض شدن یا عوضی؟قصه چی یه؟
ما بودیم عاشق بارون و گل و نور و نسیم
چرا هیچکی نمی گه:چی شد که این ریختی شدیم؟
چی شد این جوری.دوباره.دل دادیم به قهقرا
یه روزی پر می زدیم فراتر از ستاره ها
سر گرونی رو ببین،پیش خدا خم نمی شیم
اون روزا فرشته بودیم،حالا آدم نمی شیم...
تو بساطِ ما دلا خیلی پُره،چشا تَرِه
دل من!عشقو ببین که زخمی زور و زره
آدما رو!تنه می زنندو طعنه میزنن به همدیگه
بذا فردا برسه،کی اوّله؟کی آخره؟
بیخودی ناله نزن تو کوچه های بیکسی
درا بسته،تازه گوش دلِ آدما کَره
سرنوشتمو نوشتن به سفر،مثل نسیم
عاشق از روز ازل تا ابد در به دره
تو خودش میریزه غمهاشو به عالم نمی گه
جز خدا.بگو.کی از درد دلم باخبره؟
دل من رها شو از این همه عشق رنگ وارنگ
چَن تا معشوقو یه دل این ور و اون ور می بره؟
راستی،من چی شد که از خطه بارون اومدم؟
از مه و آیینه،از وادی مجنون اومدم؟
گیج و حیرون،اومدم تو بهتِ این شهر غریب
شهر دود و شهر آهن،شهر دلشوره،فریب
دوس دارم برم از این جا،سر به صحرا بذارم
شهرو با رندا و نالوطیا تنها بذارم
دوس دارم تو شیوه عاشقی آس و پاسی رو
گم شدن،رها شدن،خلوت ناشناسی رو
این همه کلک،مَََلَک،دَغَل.مَغَل کارِ ما نیس
ناخنک،سبد سبد،بغل بغل کار ما نیس
سهم ما از این همه،کنج یه خلوت،دیگه هیچ!
سهم ما،تنها یه دل غربت و غربت،دیگه هیچ!
بعضی هم آیه می خوندن که زمونه فانی یه
هر کی دل به اون ببنده،اهل شرکه،جانی یه
همونایی که الان همش می خندن بهمون
خودشونو عقل کل دیدن،مارو اهل جنون
آخه لذتی داره،بهشت و تنهایی خوشه!
کیفش اینه،بذا حسرت دیگرونو بکشه
تو می گی که"عشق شاعرا دروغه
دل شاعرا.ببین.چقد شلوغه
دلشون جای دیگه س،عشقو بهونه می کنن
بیخودی.فقط.دل مارو نشنه می کنن
اما نالوطی شدن شاعر و ماعر نداره
زمونه یواش.یواش هاله رو دل ها می ذاره
این حکایت همیشس:نه غریبه نه عجیب!
مذهب عاشقی نیس باب دلای نانجیب
به خدا اون قده این زمونه زیر و رو میشه
که دل آدما.هر چی هس.همین جا رو میشه
عاشقی نقالی نیس،با قصه گفتن نمیشه
روز و شب،لیلی و مجنونو شنفتن نمیشه
اگه عاشقی،باهاس طعم جنونو بچشی
تب و تاب غربت و هراس و خونو بچشی
نمیشه تو وادی صدق و صفا پا بذاری
نینوا که شد،بری......عشقتو تنها بذاری
شاعرم آدمه،دور نیس اگه دمدمی بشه
دلشو حروم کنه،یه وخ جهنمی بشه
اگه راستشو بخوای؛ما همه مون شکسته ایم
به نسیم آسمون پنجره ها رو بسته ایم
این همه فرشته،این حوالیا پر میزنن
دلمون قفله،وگرنه اونا هی در میزن
چه سکوتی یه تو چشما!مگه خاموشی زدن؟
نکنه بر دل ما مُهر فراموشی زدن؟
یه شبی بیا که دس به حال و قالی بزنیم
با پرنده های عاشق پر و بالی بزنیم
در آسمون به روی ما که بسته نمیشه
خدا از توبه شکستن ما خسته نمیشه
به خدا!خدا تموم بنده هاشو دوس داره
واس برگشتنِ شون همیشه راهی میذاره
ته دلها.به خدا!یه نوری سوسو میزنه
یه فرشته تو دلِ هر کسی هوهو میزنه
توی گلدون شکسته گل امیدو ببین!
اون ور پنجره ها خنده خورشیدو ببین!
عاشقی اول و آخرش عذابه
اضطرابه،انتخابه،التهابه
شب و غربت و هوایی شدن و نم نم اشک
چشِ عاشق گُلهِ و گریه گلابه
من دلم شکسته،وقتشه بریزم دلمو
به خدا دل شکسته مستجابه
هی غزل.غزل اگه غصه داغمو بگم
چه حکایتی میشه؟!صدتا کتابه
اگه بی حسابه حرف من و کار خیلی یا
بذا فردا بشه،همه چی حسابه
من چشام واشده،تازه.یه چیزایی می بینم
تو دعا بخون که بخت ما نخوابه......


88/8/8::: 7:10 ع
نظر()
  
  


من چه دارم که سزاوار تو؟هیچ.
تو همه هستی من؛هستی من
تو همه زندگی من هستی،
تو چه داری؟_همه چیز.
تو چه کم داری؟_هیچ.


  
  

اونی که آخر جاده دلشو به من سپرد
رفت و با خیال راحت اسمی هم ازم نبرد
قیمت چی جون من بود؟
ارزش کی بعض تنم بود؟
عشق کی داد کیو برباد؟
کیه آباد کیه نابود؟
یه روزی یکی یه جایی
یه دلی دادم بهش برد
رفت و گفت پشت سر من:
خیلی ساده بود کلک خورد!
آره من گولِ تو خوردم
ولی باز از دل و جونم
فکر مردنم می ترسوند
که یه روز بی تو بمونم


  
  

ای قاصدک کجا میری؟دستِ منم بگیر ببر
ببر کنار اونی که این دلُ کرده در به در!
بهش بگو بهش بگو دوسش دارم یه عالمه
اما برای عشق من یه عالمه خیلی کمه...
ای قاصدک خبر ببر از این دل شکسته پَر
ای قاصدک خبر ببر از این شبای بی سحر
ای قاصدک خبر ببر از این دوتا چشمای تَر
ای قاصدک خبر ببر خبر ببر خبر ببر
ای قاصدک بهش بگو خاطرهات پیشِ منن
بگو تموم لحظه ها باحسرت اون می گذرن
بهش بگو خاطرهاش رو زخم من شدن نمک
هیچکسی پیش من نموند!تنها تو موندی قاصدک
بهش بگو دلم هنوز اسمشُ فریاد میزنه
بگو از این گریه ای که رفیق چشمای منه
بگو نبودنش داره جونمو آتیش میزنه
بهش بگو هر نفسش سطر ترانه ی منه


  
  

دو تا پروانه شدیم،دور شمع شروع به چرخیدن کردیم،به نور شمع دلمون خوش بود،شاد بودیم که می چرخیم،غافل از سوختن و آب شدن شمع که هی باعث کوتاهی  راه می شد،تو خسته شدی،گفتی می خوای بشینی،بهت گفتم می سوزی زندگی من!گفتی دور نمی رم،همین پائین می شینم،نشستی،قطره ای شمع چکید،دیدم یه راست می چکه روی بالت،می سوزی،اومدم پائین که اول روی من بچکه،بسوزم که دیگه سوختن تو رو نبینم،خلاصه که آخر پروانه شدم تا بسوزم،بعد خاکستر جسمم به تنت دوخته شد....غافل از اینکه تو یه عمره که سوختی،مادر!!!!


  
  


برای روز میلادِ تنِ من،نمی خوام پیرهن شادی بپوشی
به رسمه عادت دیرینه حتی،برایم جام سرمستی بنوشی
برای روز میلادم اگر تو به فکر هدیه ای ارزنده هستی
منو با خودببر تا اوج خواستن،بگو بامن که بامن زنده هستی

که من بی تو نه آغازم نه پایان،تویی آغاز روز بودن من
نذار پایان این احساس شیرین،بشه بی تو غم فرسودن من

نمی خوام از گلهای سرخ و آبی،برایم تاج خوشبختی بیاری
به ارزشهای ایثار محبت به پایم اشک خوشحالی بباری
بذار از داغی دستای تنهات بگیری هرم گرما بر سر من
بذار با تو بسوزه جسمِ خستم،ببینی آتش و خاکستر من
تو ای تنها نیاز زنده موندن،بکِش دستِ نوازش بر سَرِ من
به تن کن پیرهنی رنگ محبت،اگه خواستی بیای دیدن من

که من بی تو نه آغازم نه پایان،تویی آغاز روز بودن من
نذار پایان این احساس شیرین،بشه بی تو غم فرسودن من
 


  
  
<      1   2   3   4   5      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام.روز میلادت مبارک . همیشه سبز باشی.
+ سلام خانومی.روز میلادت مبارک همیشه سبز باشی.
+ سلام خوبی؟تولدت مبارک همیشه سبز باشی.
+ سلام.روز میلادت مبارک.سبز باشی.
+ سلام.روز میلادت مبارک.سبز باشی.
+ سلام روز میلادت مبارک.
+ سلام.امیدوارم خوش باشی.روز میلادت مبارک.
+ سلام.روز میلادت مبارک.همیشه سبز باشی.
+ میان بنده گانت هر چه دیدم هوس ها جانشین عاشقی بود به دستان دروغین محبت گلی را دیدم شبیه رازقی بود
+ روز میلادت مبارک.