سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به دوستی آن که دین ندارد، شادی نمی توان کرد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :25
کل بازدید :85914
تعداد کل یاداشته ها : 221
103/2/13
5:4 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
وروجک چشم سیاه[169]

خبر مایه

 

امروز هوا کمی آفتابی،ابری بود.مثلأ داشت نم نم بارون می بارید بعدش یهویی نمی دونم از کجا سر و کله آقا آفتاب پیدا شد!!!ترسیدم،گفتم یه وقت نکنه سر و کله ی  ستاره اینا پیدا شه!!!!!!!خلاصه یه جورایِی مه و خورشید و فلک قاطی پاطی شدن!!!!!!!!!!!
نمی خواستم چیزی بنویسم!؟!یعنی اینقد حرفا هست که نمی دونم از کجا بگم.
اما گوش دادن به یکی از آهنگای یاس منو یادِ چیزایِی انداخت............حرفا و کارایی که.....گذشت هر چی که بود،اما.........اینقد سنگینن که نمی تونم...............
اَه......چقد نوشتن واسم بَد شده.خوش به حالِ اونوقتا که دلتنگیا و حرفا و یه عالمه چیزای دیگه رو تو دفتر خاطراتم می نوشتم.فک کنم از بَس که نوشتم خوش خط شدم.الأن اینجا که خیلی چیزا رو نمی شه حتی نوشت...........
راستی داشت یادم میرفت،رمز عبورمو فراموش کرده بودم!!!!!!جون به لب سلولهای سیاه وسفید زبون بسته ی این سرِ هزار سودا اُوردم تا یادم اومد.فراموشی چیز بدیه.
اما گاهی اوقات لازمه آدم یه چیزیایی رو به فراموشی بسپاره........
البته اگه بتونه.........
این روزا خیلی خسته شدم{8 امتحان پشت سر هم خسته م کرد،در حد مرگ}،خیلی کلافه{نگرانی نمره هام}،مثه همیشه خیلی وقتا نم نمکی دلگیر و دل تنگ{واسه اونکه دوسِش داشتم و دارم و خواهم داشت،با اینکه این آخریشو با اطمینان کامل نمی دونم،یعنی وقتِ نوشتنش دستام کُند شده بود و می لرزید،بگذریم با اونکه خیلی زود تنهامون گذاشت و تنها رفت...........} 
خسته از خیلی از آدمکا نه آدما،آدم یکی بود و موند.........کی حاضره این روزا به خاطر خوشحالی یا خوشحال کردن عشقش فداکاری کنه؟؟؟؟؟؟؟ناامید نیستم!!!آخه هم ناامیدی رو بَد میدونم،هم اینکه امید.....نمیگم از این عاشقا نیست،شاید باشه،نمی دونم...اما آدم واسه خاطر حواش قید بهشته خدا رو زد و.........هر چند چه غم که حوا خودش بهشته...........اما خداییش کیو و کجا حاضره از این کارا کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 
کلافه از دوست داشتنای لحظه ای و دروغکی و .........
دلگیرِ داغِ همیشگی و دل تنگِ اونکه رفته و دیگه هیچوقت نمی یاد........
یه حرفایی که آهنگه یادم اُورد نوشتم اما پاک کردم.........ناگفته ماند بهتر.........


                       ................تنهایی تنهام بذاز ................


 

 


     


88/11/15::: 2:51 ع
نظر()
  
  


تا می کشم خطوط تورا پاک می شوی
داری کمی فراتر از ادراک می شوی
هر لحظه از نگاه دلم می چکی ولی
با دستمال کاغذی ام پاک می شوی
این عابران که می گذرند از خیال من
مشکوک نیستند تو شکاک می شوی
تو زنده ای هنوز برایم گمان نکن
در گور خاطرات خوشم خاک می شوی
باید به شهر عشق تو با احتیاط رفت
وقتی که عاشقی چه خطرناک می شوی!


  
  


تو رو تو گریه می بوسم ، تو رو که غرق لبخندی
رو این حالی که من دارم ، چرا چشماتو می بندی

بذار این آخرین روز رو تمام باورت باشم
بذار فردا تو این خونه ، تو آغوش تو پیدا شم

نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری
نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری

نمی دونی چه آشوبم از این آرامش خونه
از این رویای شیرینی که می دونم نمی مونه
چه قدر این حس من خوبه ، همین که از تو می میرم
همین که هر نفس امشب ، هوامو از تو می گیریم

نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری
نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری

نمی دونی چه آشوبم از این آرامش خونه
از این رویای شیرینی که می دونم نمی مونه
چه قدر این حس من خوبه ، همین که از تو می میرم
همین که هر نفس امشب ، هوامو از تو می گیریم

نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری
نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری


88/11/15::: 2:48 ع
نظر()
  
  

مثل گریه توی پاییز ، مثل پاییز توی کوچه
مثل کوچه زیر بارون ، مثل بارون روی شیشه
تو خود عشقی ، خود عشق ، تو خود عشقی ، خود عشق

مثل اسمت روی قلبم ، مثل هدیه توی دستم
مثل اون حالی که داشتم ، وقتی هدیه رو می بستم
تو خود عشقی ، خود عشق ، تو خود عشقی ، خود عشق

مثل ماه

مثل ماه ، وقتی گریه ش می گیره
مثل گل ، وقتی از دسته تو می ره
مثل من ، که نمی آیی و می میره
مثل تو ، تو خود عشقی ، خود عشق
مثله ماه ، مثله تو
مثله اشک ، مثله من
مثله عشق مثله آه
آه ، تو خود عشقی ، خود عشق

مثل لیلی توی پاییز ، مثل مجنون زیر بارون
مثل بارون وقتی آروم ، آروم آروم می شه عاشق
تو خود عشقی ، خود عشق ، تو خود عشقی ، خود عشق

 


88/10/7::: 4:3 ع
نظر()
  
  

دیشب شب یلدا بود...

گاهی قلبم درد می گیره......وقتی قلبم درد میگیره،فکر می کنم یه روزی همین درد می کشم...با همین درد می میرم...احساسه غمناکیه...
گاهی که به بعضی حرفا فکر می کنم یا یه وقتی یه حرفهایی می شنوم،قلبم بیشتر درد می گیره...
نمی دونم شب یا روز،هوا صاف و آفتابی یا ابری و بارونی،اما می دونم یه وقتی یه جایی می میرم...
شاید با همین درد قلبم،شایدم با یه درد دیگه...
غصه ام می گیره اگه یه وقت مُردم و کسی از دردم خبر نداشته باشه...کسی ندونه دردم چی بوده...از کی و از چی بوده...
یه وقت یه جایی خیلی زود،تو همین لحظه ها که بهش می گن بهار زندگی،جوونی می میرم...تنها و آروم و بی صدا....
دلم می گیره...دلم می گیره از مردن...من که نمی دونم اما هنوز جوونی نکردم...هنوز عطر و بوی جوونی رو استشمام نکردم،نبوییدمش،نمی دونم چه رنگیه،چه طعمی داره...حس و لمسش نکردم...بی خیال این چیزا میشم...فقط از خود خدا می خوام وقتی که رفتم پیشش شرمندش نباشم......فقط همین...خدایا کمکم کن... 


88/10/1::: 5:30 ع
نظر()
  
  

هفت پرده ی قصه عاشقی منو دلم با هدیه ی خدا...
پرده ی اول)من هستم و دلم؛با همُ تنها!اما نه!خدا هم هست!با منو دلم.خدایا همیشه کنارمون باش.

پرده ی دوم)از خدا میخوام یه نفرو مهمون منو دلم کنه تا که تنها نباشیم.دلش بشه همدم دلمو خودش بشه سنگ صبورم.خدایا یه هدیه به منو دلم بده...
.خدایا همیشه کنارمون باش

پرده ی سوم)با همیم.چه مهمونی شده.نه من نه دلم از خوشحالی نمی دونیم چیکار کنیم؟از خدا خیلی ممنونیم.بهمون یه هدیه ی قشنگ داده.خیلی  خوبه؛خیلی...
راسته که میگن:مهمون حبیب خداست و با خودش برکت میاره...همه چی رو با خودش اورده.شادی،مهربونی،یه عالمه چیزای قشنگ......لحظه های قشنگیه...
خدایا همیشه کنارمون باش.

پرده ی چهارم)داره یه اتفاقایی می افته!ازشون سر در نمی یارم.اما انگار مهمونمون که هدیه بود از منو دلم خسته شده!میخواد بره جایی دیگه!اما مگه آخه اینجا چشه؟اونکه تازه داشت می شد صاحبخونه ی دلم‍!آخه خدا جون تو یه کاری کن!تو که نمی خوای هدیهَ تو پس بگیری؟؟؟!!!بهمون کمک کن راضیش کنیم پیشمون بمونه،تنهامون نذاره...خدایا همیشه کنارمون باش.

پرده ی پنجم)مهمونمون رفت!چه تلخ و بی خداحافظی و سرد...
وای خدا جونم چی شد؟کفر میشه اگه بگم هدیهَ تو پس گرفتی!؟اما آخه کجاس؟ما که کاری نکردیم.بهش بی احترامی نکردیم.دوسش داشتیم...تو شاهدی و ناظر.پس چرا اینجوری شد؟نمی دونیم رؤیا بود یا کابوس شد؟منو دلم سر گردونیم...خودم به جهنم...طفلی دلم...آروم نمی شه...بهونشو می گیره...هواشو میکنه...دنبالش می گرده...خدایا...چرا؟
دلم میگه همدمم می خوام...بهش میگم فدات شم غصه نخور،همه چیز درست میشه،مگه میشه *امیدی* رو که خدا بهت هدیه داده،همدمتو ازت بگیره و نا امیدت کنه...درست میشه صبر کن،صبور باش.تحمل دوای دردته،اشک مرهمش...ببار...بی بهونه و بی دریغ...خدایا یه وقت نذاری شرمنده ی دلم شم!خدایا همیشه کنارمون باش.

پرده ی ششم)لحظه ها و روزا با تمومه دلتنگیای کُشنده و سختیا و رنجای بی شمار و نامهربونشون...به سر اومدن و تموم شدن...آخه مهمونمون؛ناجی دلم برگشت...خدایا شکرت...دلم هر چند خیلی زجر کشیده و خیلی چیزا رو از دست داده و خیلی چیزا و زخم زبونا رو دیده و شنیده از هر کس و ناکسی...بمیرم واسش چیا دید و کشید...کوه بود،تپه میشد.دریا بود،بخار میشد...اما همش به عشقو ذوقه این روز دووم اورد اگه...
مثه قدیما با طراوت نیست...اما کویرم نشده...هنوز عاشقه...هنوز دوسش داره...خدایا تو که می دونی،من چی بگم؟!خدایا همیشه کنارمون باش.

پرده ی هفتم)میگن عمر خوشبختی کوتاهه؛اما یعنی اینقدر؟به اندازه ی عمر یه حباب؟یا واسه منو دلم اینجوریاس؟بازم هوای رفتن کرده!!!آخه چرا؟یعنی این اومدن یه بازی بود؟که یه بازیچه می خواست؟دست انداختن دلم واسش یه سر گرمی بود؟خدایا چی بگم؟این هدیه ی خودت بود؛این چه امتحانیه؟طفلی دلم به چی دلخوش بودی؟دیگه بسه غصه نخور،اشک نریز.دیگه اثر نداره،زخمت کاری شده......ببخش دلکم،دل عزیز و مهربونه ساده ام.باید روت پا بذارم و بکُشمت که بی خیالش شی...هر جور که شده...نمی تونم ناراحتیا و تحقیر شدنا و مجازاتتو به گناهِ نکرده ببینم...مجبورم،وگرنه یه روز من......سخته.خیلی سخته.خیلی خیلی سخته.بی نهایت دور سخته.این قصه مثه فیلمای هندی آخر خوب و قشنگی نداشت.قصه که نه،یه تراژدی،یه دردنامه!نمی دونم مقصر کیه؟اصلا مقصری هست یا نه؟اما منو دلم یادمون رفته بود هر چیزی که خدا به ما به هر بهونه یی میده یه جور امانته،که یه وقت یه جایی که شاید اصلا انتظارشو نداریم،اَزمون پس می گیره......حالا دردم تو این دو َکَلمَست،تو این هشت حرفِ ساده:قلبم شِکست............
خدایا تو تقاصه دلمو که بی گناه و بی صدا اسیر شُد و مُردُ ازش بگیر...این دنیا نگرفتی،اون دنیا!خدایا تو از حَقه خودت میگذری اما از حقه منو دلم نه!خدایا همیشه کنارمون باش چون همیشه بهت نیاز داریم...


88/10/1::: 4:59 ع
نظر()
  
  

 

نذار که سفره ی دلت پیش غربیه وا بشه
این بغض نشکسته باید سهم خود خدا بشه
پا به دنیای فرشته ها بذار دنیای فرشته ها حقیقته
واسه تو که بوی آسمون میدی گم شدن تو زندگی مصیبته
آخرین نشونه ی رسیدنی که واسه همیشه بی نشون می شی
پا رو مخمل ستاره ها بذارداری همسایه ی آسمون می شی
وارث نجیب من طاقت دلای پرپر نداری
وقتی عاشقی و سنگر نداری
نشون بی نشون من به قلب آسمون بزن
تا مردم از روی زمین ستارتو نشون بدن
 


  
  


من فکر چشمای توام تو بی خیال قلبِ من
با من بمون تنها نرو قید همه چی رو نزن
دیگه فکر نمی کنم که یه روزی بر می گردی...
به چه قیمتی منو به خودت وابسته کردی؟؟؟؟
اینقدر غمم زیاده که دارم میسوزم اینجا....
ولی تو خیالتم نیست که دارم میمیرم اینجا....
قلب من آروم نمیشه از روزی که رفتی بی من
دیگه برگشتی نداره میدونم دلگیری از من....

 

 


  
  


دارم دیوونه میشم...یه عالمه فکر و حرف تو ذهن و دلمه...نمی دونم از کجا و از کدوم یکیش بگم...هر کدومش یه دنیا میشه...شایدم بیشتر...از برگشتن اون...که باز رفت...از آدمای دور و برم...از اتفاقای این چند وقت...از خودم...گفتم از خودم...نمی دونم...یه جوری شدم...دیگه اون آدمه سابق نیستم...میدونم بد شدم...خیلی هم بد...احساسه خوبی ندارم و نیست...یعنی تقصیر آدمای دور و برم و این اتفاقایه این چند روز،بخصوص 18آذره؟؟؟!!!نمی دونم...فقط گاهی می خندم...
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزه تر است
کارم از گریه گذشته به آن می خندم
اما من که راحت اعتراف می کنم...میدونم مقصرم...اما این نامردی بود...روز 18 آذر...روز بدی بود...تو تقویمه این روزگار 16 آذرُ گذاشتن روز دانشجو،تا حالا 18آذر واسم قشنگترین روز بود،روز میلاد تکیه گاهه زندگیم،باباجونم..اما از این به بعد تو تقویمه دل و زندگی من18 آذر یادآور یکی از بدترین روزا و لحظه های زندگیم شد...یه تجربه ی تلخ...از هر چی شیر قهوه س حالم به هم می خوره...از هر چی که شیر توش باشه...از هر چی ماشینه...از هرچی...شاید به قول بعضیا بی خیالم...اما الأن...نمی دونم شاید الأنم بی خیالم...اما خدا تو که از حال و هوای دل من خبر داری،دوباره درد دلمو پیش خودت اوردم،بازم از خودت می خوام،کارش بی جواب نمونه.اگه اون دنیا واسم حقی گذاشته بودی ازش نمی گذرم...تو دیدی چقدر ترسیدم،تو همه چیزو دیدی...من به گناهم اعتراف میکنم...نباید . . .اما ...
از اون گوشه ی دنیا،به این گوشه رسیدم
نگین دنیا قشنگه،قشنگیشو ندیدم......


ما گذشیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان با دگران،وای به حال دگران

به قول آدمایی که یه مثبت فقط در حد یه کلمه!به اسمشون اضافه می کنن:

رفاقت ادعائی بیش نیست...
راستی میگن:دیگه مرد نیست!!!یعنی دیگه تو وجود مردا،مردی پیدا نمی شه؟!؟!؟راست می گن؟؟؟؟؟گفتن اگه پیدا کردی،خبرشو به ما هم بده.یعنی نیست؟؟؟یعنی پیدا میکنم؟؟؟نمی دونم...انگار دیوونه شدم......انگار؟؟؟نمی دونم...خدایا بابت همه ی گناهام،از اون کوچولوهاش تااون بزرگاش...ازت به حقه بزرگی و مهربونیت با این جسم نحیفه کوچیکم طلب بخشش می کنم...چشم امیدم به عفوته...تو که می بینی چه حالی دارم...خدا جونم دلم شکسته...تو که خریدار دلای شکسته ای،تو که ارزون نمی خری،دله شکسته پیش تو یه چیزه دیگه س،یه جورایی یه حرمت دیگه ای داره...از خودم ناراحتم...اعصبانیم...از بابا و مامان شرمنده...انتظار و آرزوی معجزه ندارم که چشمامو ببندم و باز کنم و ببینم همه چی یه کابوس بوده..اما ازت می خوام کمکم کنی و دوباره دستم و بگیری...بنده تو ناامید نکن...

منو تنها نذار که غریبم...
بی تو زندگی زندونه همه کوچه ها بن بستن
وقتی دل عاشقه نمی دونی که چه سخت میشه دل کندن

منو تنها نذار که میمیرم تو مثه خون تو رگهامی
تو که می دونی چه تلخه مُردنه توی تنهائی

خدایا...بیشتر از بزرگی هفت آسمون و دنیات،دلم گرفته...تو که از آرزوم خبر داری...هر چی حکمته خودته...هر چی خودت مصلحت میدونی... 


88/9/21::: 8:29 ع
نظر()
  
  


هر چی بگم کم گفتم اشکامو پات میریزم
چیزی نگو که چشمام از آسمون لبریزن
تو قلبِ من عشقِ تو بود،چرا دوستم نداری؟
ساده ازم گذشتی چرا تنهام میزاری؟
چاره ای نیست باوفا
نگاه کن اشکامو اسیرتن
نگاه کن اشکامو ای خدا
نگاه کن به چشمام
نگاه کن ای یار به دستام
از گل شد جدا
دستامو بگیر دستامو بگیر،بی تو من می میرم دستامو بگیر
ای گل مهربون بیچاره عشقمون شده باز نیمه جون دستامو بگیر
برو دلم می گیره دلم می خواد ببارم
می خوام تورو ببینم تورو از غم درآرم
رو شونه هات می خوام من دوباره سر بذارم
دلو واست عزیزم کشون کشون بیارم......


  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام.روز میلادت مبارک . همیشه سبز باشی.
+ سلام خانومی.روز میلادت مبارک همیشه سبز باشی.
+ سلام خوبی؟تولدت مبارک همیشه سبز باشی.
+ سلام.روز میلادت مبارک.سبز باشی.
+ سلام.روز میلادت مبارک.سبز باشی.
+ سلام روز میلادت مبارک.
+ سلام.امیدوارم خوش باشی.روز میلادت مبارک.
+ سلام.روز میلادت مبارک.همیشه سبز باشی.
+ میان بنده گانت هر چه دیدم هوس ها جانشین عاشقی بود به دستان دروغین محبت گلی را دیدم شبیه رازقی بود
+ روز میلادت مبارک.