بگذرم گر از سر پیمان می کشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید عاقبت روزی به دیدارم
روزها رفتند و من دیگر خود نمی دانم کدامینم
آن من سر سخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم؟
آه من هم زنم،زنی که دلش در هوای تو می زند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف دوستت دارم ای امیدِ محال
در منی این همه ز من جدا با منی و دیده ات به سوی غیر
بهر من نمانده راه گفتگو تو نشسته گرم گفتگو ی غیر
غرق غم دلم به سینه می تپد با تو بی قرار و بی تو بی قرار
وای از آن دمی که بی خبر ز من برکشی تو رخت از این دیار
سایه ی توام به هر کجا روی سر نهاده ام به زیر پای تو
امشب هم تو رفتی و من موندم.... مثه همیشه....تا بعد از عید ببینیم به آرزومون میرسونیمون یا بازم میری.........