میگن خدا همین وراست تو ذهن خوابه من و تو
یه جایی که تا برسی میگن که دیره و برو....
میگن اگه صداش کنی به قلب تو سر میزنه
چقدر صدات کنم خدا؟بیا که پایان منه
تو گریه ی ستاره ها سَر رو جاده ها می ذارم
نمیاد صدای پات!؟رو به آسمون می بارم
من نشستم بعد پایان،تو بیا منو شروع کن
شمعی تنها رو به بادم،تو غروبم تو طلوع کن
پنجره ی امیدمُ رو به خدا باز می کنم
اونم منو نمی بینه گریه رو آغاز می کنم
تو التهابِ گم شدن کسی به یاد من نبود
دنبال رد پایِ تو منو به انتها رسوند
اُفتادم از چشم خدا،شکسته بالِ لحظه ها
تکیه کرده غمه دنیا رو دلِ خسته ی تنها
منم اون که مونده پاییز،زیر بارون جدایی
تو منو ببخش،ندارم جز تو هیچکسُ و خدایی