از تو که حرف می زنم به یاد تو هرچی می گم ترانه می شه
باغ بی برگی ما گل می کنه ، دریایی از جوانه می شه
همه دریچه ها رو به سپیده شعر آفتابی می خونن
بی هراس گزمه های شهر جادو ، شبا مهتابی می خونن
ای همه بودنم از تو همه گفتنم از تو
وقتی حرف می زنم از تو ، جون می گیره تنم از تو
جون می گیره تنم از تو
تو که عشق لایزالی ، جاری آب زلالی
آفریننده ممکن ، از نهایت محالی
از تو که حرف می زنم به یاد تو هرچی می گم ترانه می شه
باغ بی برگی ما گل می کنه ، دریایی از جوانه می شه
کلمات گم شده توی کتابا دوباره معنا می گیرن
موجای غریب و دور ، از هم و تنها لهجه دریا می گیرن
تو بگو تا که بجوشم ، روح خود را نفروشم
آبی آینه ها را از تو لاجرعه بنوشم
از تو لاجرعه بنوشم
ای همیشه رو به رویم تو بگو تا که بگویم
بشکن از معجزه عشق قفل سنگین گلویم
قفل سنگین گلویم