دارم می افتم از چشمت،مثل برگای پائیزی
ولی یادت نره روزی،به یادم اشک می ریزی
مثل تقویمِ دل مرده،ورق خوردیم و فهمیدم
حقیقت دور بود و من،تو رو نزدیک می دیدم
منو بسپر به دست باد،همون بی آشیون مست
سراغم رو بگیر از خاک،ته یه کوچه ی بن بست
تو این دنیای وارونه،دروغ و عشق همزادن
همونا که تو رو بردن،جنونو یادِ من دادن
دیگه نمی خوام وقت افتادن
حامی من دست خودم باشه
یا قامتم زیر فشار بغض
با یه تلنگر بشکنه تا شه
گریه کن بذار چشات حرف بزنن
با رفیقی که نشسته روبروت
خوب می دونی درد ِتو،دردِ منه
اشکِ ما،یعنی شکستن سکوت
می دونم سخته تحمل عذاب
سهممواز این همه غصه بِدِه!
نمی ذارم این دفعه جام بذاری
که دلم به نقشه هات خوب وارده
حرمت رفاقتو به هم نزن !
هم قسم!......تا آخرش کنارتم
بیا تکیه کن به شونه م.....که هنوز
توی ویرونه ی غم........دیوارتم!
من از قهرِ تو بیزارم،سکوتت تلخ و سنگینه
چشام جز جای خالیتو،توی دنیا نمی بینه
بهونه گیر و نا آروم،شبیهِ بچه،بی منطق
تو رو می خوام و می دونی،پُرم از غصه و هق هق
صداتو نشنوم،گیجم،دچار لالی و کوری
به هم می ریزه اخلاقم،همین که حس کنم دوری
مث دیوونه ها می شم،منو هیچکی نمی شناسه
نمی فهمن که این روزام،پُر از آشوب و وسواسه
نگو دیواره بین ما،نگو ممنوعه اسم تو
برای باورِ عشقم،صدای قلبمو بشنو!!
تو رفتی و من آغوشم که پُر بود از تو شد خالی
ستون کردم وجودم رو زیر یه سقف پوشالی
هنوز از یاد تو سبزم ولی افسوس تن پوکم
یه لحظه با تو آبادم یه عمری سرد و متروکم
تو یادم دادی از غصه نمی پوسم نمی میرم
من از آئینه با هق هق سراغت رو نمی گیرم
تو یادم دادی از بارون به جز گریه نمی پرسم
نجاتم دادی از این تن تو رگهام بودی همچون سبز
یکم آغوشتو وا کن تا دعوت شم به خوابیدن
تو یادم دادی ابری بودن و هرگز نباریدن
بذار امشب کنار تو من از تشویش خالی شم
تو بودی یاد من دادی که با تو خوب و عالی شم
به من بفهمون کجای سرنوشتم ؟؟؟
دارم می رم جهنم یا راهی بهشتم؟؟؟
از این دو راهی دل خوشی ندارم !!!
یا می خورم به پائیز یا میرسه بهارم
مثه ابرا هاش تبعید میشم با هیچ کوهی سر سازش ندارم
یه موجم که با دریا قهر کرده بدون تو من آرامش ندارم
گمت کردم ولی غافل از این که * خدا * با این بزرگی گم نمی شه
مواظب بودی از دستت نیافتم هوامو داری و داشتی همیشه
دارم نابود میشم دود میشم بذار آتیش این دوری تموم شه
خودم دیدم همین نزدیکیای نذار عمرم با جون کندن حروم شه
تو رفتی و من آغوشم که پُر بود از تو شد خالی
ستون کردم وجودم رو زیر یه سقف پوشالی
هنوز از یاد تو سبزم ولی افسوس تن پوکم
یه لحظه با تو آبادم یه عمری سرد و متروکم
تو یادم دادی از غصه نمی پوسم نمی میرم
من از آئینه با هق هق سراغت رو نمی گیرم
تو یادم دادی از بارون به جز گریه نمی پرسم
نجاتم دادی از این تن تو رگهام بودی همچون سبز
یکم آغوشتو وا کن تا دعوت شم به خوابیدن
تو یادم دادی ابری بودن و هرگز نباریدن
بذار امشب کنار تو من از تشویش خالی شم
تو بودی یاد من دادی که با تو خوب و عالی شم
به من بفهمون کجای سرنوشتم دارم می رم جهنم یا راهی بهشتم
از این دو راهی دل خوشی ندارم یا می خورم به پائیز یا میرسه بهارم
مثه ابرا هاش تبعید میشم با هیچ کوهی سر سازش ندارم
یه موجم که با دریا قهر کرده بدون تو من آرامش ندارم
گمت کردم ولی غافل از این که خدا با این بزرگی گم نمی شه
مواظب بودی از دستت نیافتم هوامو داری و داشتی همیشه
دارم نابود میشم دود میشم بذار آتیش این دوری تموم شه
خودم دیدم همین نزدیکیای نذار عمرم با جون کندن حروم شه
نه گناهه منه نه تقصیر تو ،این زمونه سازگار نیست...
!
کنار سیب و رازقی
نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی
بی خبر از دلبستگی
عاشقم
ابر شدم صدا شدی
شاه شدم گدا شدی
شعر شدم قلم شدی
عشق شدم تو غم شدی
مجنون لیلی بی خبر در
کوچه هایت دربه در
مست و پریشون و خراب
هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت
آروم بگیرد در دلت
کنار هر ستاره ای
نشسته ابر پاره ای
من از تبار سادگی
بی خبر از دلبستگی
عاشقم
ماه شدم ابر شدی
اشک شدم صبر شدی
برف شدم آب شدی
قصه شدم خواب شدی
دلتنگیاتو بردار بروی فلبم بذار تکیه بده به شونم تو این مسیر دشوار ...
یادته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه
فکر نکنم.....................