اگه منو می خواستی بدون پیشت می موندم
من که به خاطر تو غرورمو شکوندم
من که به خاطر تو از همه کس گذشتم
واسه به تو رسیدن پا رو دلم گذاشتم
فراموشم نمی شه خاطره هات گذشته
گفتی بهم رسیدن هدیه سرنوشته
چه سر نوشت خوبی تنهام گذاشتی رفتی
رفتی واسه همیشه چه سرنوشت سختی
رفتی واسه همیشه رفتی سفر سلامت
دیدارمون بمونه بمونه تا قیامت
می خواستم یه روزی بعد سالها پرستوی سعادت رو ببینم
نمیخوام بیش از این رو صورت تو نشونی از غم و حسرت رو ببینم
تو دیگه نیستی و دنیا زندون شده قصری که ساختیمش دیگه ویرون شده
نمی دونم دلم به چی خوشه این غمه لعنتی داره منو می کشه
تو دیگه نیستی دلِ من بی تو داره می میره این غمه لعنتی داره همه عمرمُ می گیره
چطوری از تو بخونم وقتی بغض تو گلومه؟زل زدی تو چشای کی؟وقتی عکست رو به رومه.....
هر شب با هزار سبد آرزوی کال به یادت جوانه می زنم و بروی بلندای درخت تنهائی در عمق لحظه ها فرو می روم.تو را صدا می کنم.در شب سیاه و تاریک از شانه های سیاه غمی فرو ریخت.غریبانه پلک می زنم و پلکهایم را روی هم می گذارم بی آنکه طلوع چشمانت در من درخشیده باشد.
غروب می کنم_
ای فدای کوچه باغ ساکت چشمانت با کدامین روی با تو سخن گویم؟
رنگین کمان امید!
سراغ دستهایت را از پرنده می گیرم و از بلدهای رهگذر،از ابرهائی که همدم من برایت گریه میکنند و در هجوم خاموشی و تنهائی،از روزهای بی خاطره از چشم های خیس،از دل غم زده...
نام تو را که می نویسم،نوشته هایم رنگ می بازند،مهتاب وجودم هر شب فانوس به دست دنبال خویش می گردم تا بپرسم چرا آمدنت زود یا دیر می شود؟!
اگه خاکم اگه سنگم اگه دلتنگم
با خودم،با تو،با این فاصله می جنگم
اگه کابوس اگه رویا اگه بیدارم
تو رو تنها تورو تنها می بارم
اگه خاکم اگه سنگم اگه دلتنگم
با خودم با تو با این فاصله می جنگم
اگه رودم با تو بودم به تو دل بستم
من از این من،من از این تو ،از همه خستم
اگه بغضم اگه گریه اگه می باری
کی می دونه سر رو شونه کی می ذاری
تب سرد و تب درد و من شبگردو
کی می دونه کی می فهمه حال این منو
گل و پرپر کن عزیزم چشامو تر کن
منو باور کن عزیزم منو باور کن
آی خدای نفسای منو سرگردون
به همون روز تولد منو بر گردون
ای خدای مهربون دلم گرفته
با تو شعرام همگی رنگ بهاره
باتو هیچ چیزی دلم کم نمی اره
وقتی نیستی همه چی تیره و تاره
کاش ببخشی خطاهامو تو دوباره
اِی خدای مهربون دلم گرفته
از این ابر نیمه جون دلم گرفته
از زمین و آسمون دلم گرفته
آخه اشکامو ببین دلم گرفته
تو خطاهامو نبین دلم گرفته
تو ببخش فقط همین دلم گرفته
توی لحظه های من شیرین تری
واسه عشق و عاشقی تو بهترینی
کاش همیشه محرم دل تو باشم
تو بزرگی اولین و آخرینی
اگر درخت تو باشی تبر شدن بد نیست
در این غزل به تو نزدیک تر شدن بد نیست
بهاری و همه ی شهر بی قرار تواند
به پای هر قدمت در به در شدن بد نیست
دمی نمانده که خاکسترم خطاب کنند
به هم بریز مرا،شعله ور شدن بد نیست
پرنده ها به من آموختند عشق کجاست؟
همیشه هم،بشوی راهی سفر بد نیست!
همین که نقش مقابل توئی،غزل زیباست
تو را خیر بخوانند،شر شدن بد نیست!
فاصله های دور نزدیک می شوند،فاصله های دور دورتر
و جاده،معنی کال توست که جا می ماند در چشمهایم.
بیهوده نفس می کشم وقتی که نامت به هیچ زبان زنده ی دنیا ترجمه نمی شود!
توئی آن موج سرگردان منم آن ساحل تنها که می کوبی به قلب من ز خشمت هر زمان تیری
گریزم نیست از عشقت که هم دوری و هم نزدیک دل من قاب تنهائی تو در این قاب تصویری
هنوزم تو برای من همون عشق نفس گیری اگر چه یک نفس دیگر سراغم را نمی گیری
تو با من نیستی اما جدا هم نیستی از من نه می مانی کنار من نه در قلبم تو می میری
منم خو کرده ی دردی که درمانش نمی بینم یقین در سرنوشت من تو دست سرد تقدیری