سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس راهی را در جستجوی دانش بپیماید، خداوند راهی را به سوی بهشت برایش هموار گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :11
کل بازدید :88417
تعداد کل یاداشته ها : 221
103/9/14
11:56 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
وروجک چشم سیاه[169]

خبر مایه


دیگر شراب نیاور

دهانم طعم ناسزا میدهد

ایمان مرا لبهای مست تو دزدیدند

شور و شوقی بودم پوچ

من به نوروز می مانستم

کنج قرمزترین روزهای تقویم

مثل شهریورهای بی تجدید و آزاد.

ستاره ها از ترس تو

هرگز بر من نتابیدند

چه بی رحم بودی نیمه شبها

وقتی به دختران حسود

چشمک تعارف میکردی

چشمهایت جسارتی بی منظور

هزار بار هم بغض کنی

خطای این اشکهای منبسط را

گونه های بی شرمم به دل نمی گیرند

سکوت نکرده ام که برای غمگینیم

هی مست کنی....هی مست کنی....

روزهام دور انگشتهای تو حلقه میزدند

چهارشنبه شبم را تو به آتش کشاندی

پلک کدام زن می پرید از روی خاکسترم

و کدام زردی با بوسه ات سرخ میشد؟

بی خیال من شو!

گریه ام را کسی به شانه نمی گیرد

سر انگشت همین روزها خواهم مرد

به درک که نمی شود باشم!

به سلامتی این همه بدبختی

شرابی برایم بریز!

 

************

هبوطِ فریاد را به احترام صدا

یک دقیقه سکوت کن!

شاید بشود بوی باران بگیرم

در دستان آب

پیر میشوم با همین کودکانه ها

که توی چشمهای خدا خیس میشوی

شانه های دنیا هم که سنگینی کنند

خدا روی نگاهت راه می رود

پلک نزن!

دارم خلق میشوم...

......و به باران سوگند

و به شبنم و به گل

و به هر چیز که چون عشق

لطیف است

که تو پروانه هستی منی!!

دلم گرفتار غمی ست

قسمت می دهم ای گل همیشه بهار

دل من را تنها مگذار

این گناه است


89/4/20::: 12:18 ص
نظر()
  
  


دیده ام سوی دیار تو و در کف تو از تو دیگر نه پیامی،نه نشانی
نه به ره پرتو مهتاب امیدی نه به دل سایه ای از راز نهانی
تو به کس مهر نبندی،مگر آن دم که ز خود رفته در آغوش تو باشد
لیک چون حلقه ی بازو بگشائی نیک دانم که فراموش تو باشد
کیست آن کس که تو را برق نگاهش،می کشد سوخته لب در خم راهی؟
یا در آن خلوت جادوئی خامش،دستش افروخته فانوس گناهی
تو به من دل نسپردی که چو آتش پیکرت را ز عطش سوخته بودم
من که در مکتب رویائی زهره رسم افسونگری آموخته بودم
بر تو چون ساحل آغوش گشودم در دلم بود که دلدار تو باشم
وای بر من که ندانستم از اول روزی آید که  دل آزار تو باشم
بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم نه درودی نه نشانی
ره خود گیرم و ره بر تو گشایم زان که دیگر تو نه آنی،تو نه آنی.........


89/4/1::: 6:14 ع
نظر()
  
  

 

کاش بر ساحل رودی خاموش عطر مرموز گیاهی بودم
چون بر آنجا گذرت می افتاد به سراپای تو لب می سودم
کاش چنان نای شبان می خواندم به نوای دل دیوانه ی تو
خفته بر اوج مواج نسیم می گذشتم ز در خانه ی تو
کاش چون پرتو خورشید بهار ،سحر از پنجره می تابیدم
از پس پرده ی لرزان حریر،رنگ چشمان تو را می دیدم
کاش در بزم فروزنده ی تو خنده ی جام شرابی بودم
کاش در نیمه شبی درد آلود،سستی و مستی خوابی بودم
کاش چون آئینه روشن می شد دلم از نقش تو و خنده ی تو
صبحگاهان به تنم می لغزید گرمی دست نوازنده ی تو
کاش چون برگ خزان،رقص مرا نیمه شب ماه تماشا می کرد
در دل باغچه ی خانه ی تو شور من....ولوله بر پا می کرد
کاش چون یا دل انگیز زنی،می خزیدم به دلت پر تشویش
ناگهان چشم تو را می دیدم خیره بر جلوه ی زیبائی خویش
کاش از شاخه ی سرسبز حیات گل اندوه مرا می چیدی
کاش در شعر من ای مایه ی عمر،شعله ی راز مرا می دیدی


89/4/1::: 6:14 ع
نظر()
  
  

خاله قزی،چادر قرمزی-عاشقم، عاشق بی دلم من
کدوم دل؟
همون دل که پُر امیده
امید کجاست؟
بر آبه،همون آب که از چشم اومد
دلت چی شد؟
فنا شد، فنای اون چشا شد
کدوم چشم؟
همون چشم که خواب اوردش
کدوم خواب؟خوابی که ازم فرار کرد
کجا رفت؟
تو رؤیا
رؤیا کجاست؟
بر آبه
کدوم آب؟
همون آب که از چشم اومد
کجا رفت؟تو شبها
کدوم شب؟
همون شب که تو چشاته
کدوم چشم؟
همون چشم که غرقِ خونه، همون خون که از دلم رفت،همون دل که زخمِ زخمه، همون زخم که تو صدامه، صدائی که تو گلومه، گلوئی که پر ز بغضه، همون بغض که رو لباته،همون لب که سرخه سرخه،سرخی که چون شرابه،شرابی که تو چشاته،همون چشم که مسته مسته....

  
  


فلک ستاره ی بخت من اندر آسمان گم شد
همایونی،سهیلی داشتم اندر خزان گم شد
کشیدم تیره آهی از جگر،اما نشان گم شد
ز اندوه غمت،در سینه ام راه فغان گم شد
ز بیداد لبت،حرف و شکایت از میان گم شد


  
  


آسمون دلم گرفته.هر کاری میکنم باز هم انگار از میون چهار فصل سال نه گوناگونی تابستون رو دوست داره نه هیاهوی پائیز و نه پاکی زمستون رو.انگار تنها و تنها بارون بهاری رو می پسنده.
دلم داره می باره...گوش می کنی؟!صدامو می شنوی؟!با توأم.
در هیاهوی زندگی گم شدم.اصلا فراموش کردم از کجا اومدم.خودمو،تو رو،همه رو فراموش کردم و مثه پرنده ای مشغول پرواز تو آسمون خیالم.
افتادنی در کار نیست.من روی ابرا سوارم،اون بالای بالا.چقدر فراموشکارم.
یادم رفته که همین دیروز بود با کمک مامان با هزار تلاش بال می زدم و اگه اون نبود حتما به پائین سقوط می کردم...همه رو یادم رفته.
حالا با غرور،رو ابرا نشسته امو بی خبر از همه جا....اما احساس خاصی دارم.آره از اون زمان چند سالی می گذره و من بزرگتر شدم.بعد از اون احساس خاص باید چیزی قلب گرفته ام رو باز می کرد و چراغ خاموش رو روشن،تا به یاد بیارم در طوفان زندگی من کجام و تو چه قدر به من نزدیکی.
شب رو به خواب رفتم و فردا  خورشید مثه هر صبح نور افشانی خودشو شروع کرد.منم مثه همه ی کائنات از این انوار طلائی بی نصیب نموندم.اما نه،انگار نور خورشید شدیده،چشامو اذیت می کنه.بالهامو سایبون صورتم می کنم  و قلب بی دفاعم گرفتار نور خورشید می شه.سرم گیج می ره و از اون بالا روی تلی خاک می افتم.برای چند لحظه بیهوش میشم.چشم باز می کنم.نه خبری از آسمونه نه از ابر،من روی خاکم........

پرواز می کنم من از این خاک خشک و زشت
پرواز می کنم بروم تا خودِ بهشت
پرواز می کنم من از این خاک خشک از این زمین
پرواز می کنم من از ایجا فقط همین
شاید در آسمان بنشینم کنار ماه
شاید کنار ابر،کنار ستاره،آه.....
آه این سفر برای من انگار لازم است
آه این سفر طلسم سکوتِ مرا شکست
آه این سفر بدون تو اما نمی شود
یعنی غریب و بی کس و تنها نمی شود


89/4/1::: 6:8 ع
نظر()
  
  

از تو که حرف می زنم به یاد تو هرچی می گم ترانه می شه
باغ بی برگی ما گل می کنه ، دریایی از جوانه می شه
همه دریچه ها رو به سپیده شعر آفتابی می خونن
بی هراس گزمه های شهر جادو ، شبا مهتابی می خونن

ای همه بودنم از تو همه گفتنم از تو
وقتی حرف می زنم از تو ، جون می گیره تنم از تو
جون می گیره تنم از تو
تو که عشق لایزالی ، جاری آب زلالی
آفریننده ممکن ، از نهایت محالی

از تو که حرف می زنم به یاد تو هرچی می گم ترانه می شه
باغ بی برگی ما گل می کنه ، دریایی از جوانه می شه
کلمات گم شده توی کتابا دوباره معنا می گیرن
موجای غریب و دور ، از هم و تنها لهجه دریا می گیرن

تو بگو تا که بجوشم ، روح خود را نفروشم
آبی آینه ها را از تو لاجرعه بنوشم
از تو لاجرعه بنوشم
ای همیشه رو به رویم تو بگو تا که بگویم
بشکن از معجزه عشق قفل سنگین گلویم
قفل سنگین گلویم


89/3/23::: 8:10 ع
نظر()
  
  

خدا رو چه دیدی ، شاید با تو باشم
شاید با نگاهت از این غم رها شم
خدا رو چه دیدی ، شاید غصه رد شد
دلم راه و رسم این عشق رو بلد شد
هنوز بی قرارم به یاد نگاهت ، نشستم تو بارون بازم چشم به راهت
هنوز بی قرارم به یاد نگاهت ، نشستم تو بارون بازم چشم به راهت

خدا رو چه دیدی ، تو شاید بمونی
شاید غصه هامو ، تو چشمام بخونی
خدا رو چه دیدی ، شاید دل سپردی
شاید عشقمون رو تو از یاد نبردی


تو ترسی نداری از عشق و جدایی ، می خوای پر بگیری به سمت رهایی
برای تو موندن دلیلی نداره ، برات حرف رفتن شده راه چاره


  
  

اون حلقه که تو دستته ، طناب اعدام منه
ستاره ی غرق به خون تو سفره ی شام منه
تو اون جا غرق زندگی ، من این جا غرق مردنم
مثل یه دیوونه دارم اشک می ریزم ، جون می کنم

بی دعوت اومدم ببخش ، مهمون ناخونده منم
خواستم کنار تو باشم ، لحظه ی پرپر زدنم
چیزی برام نمونده که وصلم کنه به این زمین
غیره یه رگ که بعد تو ، پاره می شه فقط همین


  
  


زندگیم نقطه سرخط ، بی وفایی ات شده عادت
تو نوشته بودی دیدار ، سه تا نقطه به قیامت
زندگی نقطه سرخط ، تلگرافی شده نامه ات
قلبمو مچاله کردی لای نقطه چین نامه ات
عزیزم نقطه ته خط ، برو با خیال راحت

با سی و دو حرف دلگیر ، مختصر ، مفید و ساده
گفتی که سایه ی عشقت از سرم خیلی زیاده
زیر درد رو خط کشیدی ، ضربدر زدی رو اسمم
تا بدونم که به عشقت تا که جون دارم تلسمم
عزیزم نقطه ته خط ، برو با خیال راحت
به تو تقدیم این ترانه ، عوض جواب نامه ات
عزیزم نقطه ته خط ، برو با خیال راحت

روی یک کاغذ بی خط ، حرف های خسته به نوبت
روی سرزمین نامه ات ، حرف ت کرده قیامت
ت مثل تو مثل تردید ، ت مثل آخره طاقت
مثل تنهایی مثل تب ، مثل آخره خیانت
عزیزم نقطه ته خط ، برو با خیال راحت


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام.روز میلادت مبارک . همیشه سبز باشی.
+ سلام خانومی.روز میلادت مبارک همیشه سبز باشی.
+ سلام خوبی؟تولدت مبارک همیشه سبز باشی.
+ سلام.روز میلادت مبارک.سبز باشی.
+ سلام.روز میلادت مبارک.سبز باشی.
+ سلام روز میلادت مبارک.
+ سلام.امیدوارم خوش باشی.روز میلادت مبارک.
+ سلام.روز میلادت مبارک.همیشه سبز باشی.
+ میان بنده گانت هر چه دیدم هوس ها جانشین عاشقی بود به دستان دروغین محبت گلی را دیدم شبیه رازقی بود
+ روز میلادت مبارک.