سلام.خوبی...؟دلم واست تنگ شده...مثه همیشه
...چرا رفتی؟
چقد حرف تو دلم موند؛که بهت نگفتم؟؟؟آخه من که نمی دونستم اینقد زود می خوای بری......
اصلا کی فکرشو می کرد اینقد زود بری؟فکر اینکه اگه الان بودی و بهت تکیه می کردم مثه یه حسه خیلی دردناک و تلخ راه نفسمو می بنده.
چند شب پیش،موقعه ی خواب چقد گریه کردم...اونقد که به جای بوی اشک و گریه،انگار بوی اولین بارون نم نم رو تن خاک خشکُ حس می کردم...
امروز پنج شنبه ست...میخوام بیام پیشت...بیام که بشینم کنارت و باهات درد دل کنم...
از زخمِ نبودت بهت بگم که با هیچ مرهمی درمون و تسکین نمی شه...از غصه ی رفتنت که چه زود بود بهت بگم که داره جون به لبم می کنه...بهت بگم چقد خستم...بهت بگم چقد جات خالیه...بهت بگم بعد از رفتنت چقد غم رو دلم تلنبار شد...بهت بگم بعد تو همه مون غریبانه بی کس و تنها شدیم...بهت بگم مامان چقد بعد تو تنها شده،اصلا همه تنها شدیم...بهت بگم چقد دلتنگت شدیم...
نمی دونم می دونی وقتی که خواب تو می بینم چقد سبک میشمُ و دلتنگ.......کاش خوابام واقعی بود...
کاش میشد همه ی باقی زندگیمو بدمُ یه لحظه دوباره سرمو رو سینه ت میذاشتم...
باغچه ت هنوزم سبزه،اما رنگ سبزش به قشنگیه اون موقعه ها که خودت بودی نیس...اون همه طراوت و تازگی و شادابیو با رفتنت بردی...
جات اونقد خالیه که با هیچ چیز،حتی واسه یه لحظه پُر نمی شه...
لحظه ها و روزا تند تند دارن میان و می رن...نبودت داره هشت ساله می شه...باورم نمیشه...
یعنی این همه روزُ بی تو بودیم و موندیم؟؟؟
پس راسته که میگن خدا که مصیبت ُ میده صبرشم میده
اما بی تو ......
چه بی شوق شدیم بعد تو واسه زندگی...بهونه ی نفسامون شاید نبودی {که شک دارم} اما بهترین ناجیِ تنها،واسه مون فقط خودت بودی...پس چرا رفتی؟تقصیر تو نبود...؟کار خدا بود،خدا خواست؟آخه چرا؟
خدا دوست دارم داد بزنم اونقد که به فریاد برسه...
چرا عمر خوشی کوتاهِ؟چرا......؟؟؟؟؟؟خیلی سوال بی جواب.......
دل خسته ام از عالم،دل بسته ام به ساقی
صبرم زیاده اما عمری نمونده باقی...
انگار تموم دنیا بسته س به تار مویی
برای این زمونه نمونده آبرویی...
هنوز روی درختا فقط جای کلاغه
گلا پرپرن ای وای یه دیوونه تو باغه
دلم یه گل آتیش تنم کوره ی داغه
ولی تو همه دنیا دریغ از یک چراغه...
از اون گوشه ی دنیا به این گوشه رسیدم
نگین دنیا قشنگه!قشنگیشو ندیدم
هنوز غم تو وجودم عذابه سینه سوزه
نگین گریه رو بس کن!نگین دنیا دو روزه!
کدوم ناله ی شبگیر کدوم ورد شبونه
کدوم طلسم و جادو دعای عاشقونه
از این گوشه ی دنیا به اون گوشه ی دنیا
منو به آشیونه به یارم می رسونه؟؟؟
کدوم جاده کدوم راه کدوم اشک و کدوم آه
کدوم ابر و کدوم اوج و کدوم موج و کدوم ماه
هنوز قافله ی عشق به منزل نرسیده
غریقیمو و صدامون به ساحل نرسیده
هنوز اشکِ تو چشمام نگاهام خیره به راهِ
نه آفتاب و نه مهتاب چقد دنیا سیاهه...
بگذرم گر از سر پیمان می کشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید عاقبت روزی به دیدارم
روزها رفتند و من دیگر خود نمی دانم کدامینم
آن من سر سخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم؟
آه من هم زنم،زنی که دلش در هوای تو می زند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف دوستت دارم ای امیدِ محال
در منی این همه ز من جدا با منی و دیده ات به سوی غیر
بهر من نمانده راه گفتگو تو نشسته گرم گفتگو ی غیر
غرق غم دلم به سینه می تپد با تو بی قرار و بی تو بی قرار
وای از آن دمی که بی خبر ز من برکشی تو رخت از این دیار
سایه ی توام به هر کجا روی سر نهاده ام به زیر پای تو
امشب هم تو رفتی و من موندم.... مثه همیشه....تا بعد از عید ببینیم به آرزومون میرسونیمون یا بازم میری.........
یه لحظه نگاه کن با قلبم چه کردی
همه ی احساسمو بازیچه کردی....
برای دلِ من چیزی نذاشتی
حسرتِ عشقتو به دلم گذاشتی
تو رفتی بی بهونه این که رسم عاشقی نیست
بعد تو من خیلی تنهام جای من تو قلب تو نیست
این منم که بی تو چشمام دیگه طاقتی ندارن
نمی تونن که بی تفاوت واسه رفتنت نبارن
تو ازم ساده گذشتی تو چرا ساکت و سردی
چشم به راه تو نشستم اما تو بر نمی گردی
بعد رفتن تو باید با خودم تنها بمونم
چرا رفتی از کنارم کاش می شد اینو بدونم
یه نگاه بکن به چشمام هنوزم داره میباره
بی تو قلبم کم میاره
اگه خستم اگه تنها همه آرزو بردی دارم
از چشات می خونم تو دیگه بر نمی گردی
چشای من دنبالته دلم هنوز تو فکرته
می خوام بگم دوست دارم هنوز صِدام یادته؟؟؟؟
می خوام بفهمی حالمو خودت بیای سراغمو
دلم می خواد بهم بگی سوال بی جوابمو
گفتی نمی دونی چه طورهمیشه عاشق بمونی
بازم تلاشتو بکن این دفعه شاید بتونی....
هوس نبوده بین ما تهمت ناروا نزن!!!!
خودم بهت پَس می دادم دلی که می سپردی به من
میری و میرسی و از من نمی گیری خبر
همه چیزو بردی جزجای پاهاتو دمه در
خاک پاتو بَرمیدارم پای گلدون میریزم
تا گلاش که درمیاد بُوت بگیره عزیزم
برو خدا به همرات برو برس به فردات
برو می گم تقدیره دروغ نبوده حرفات....
حالا که با من نمی سازی بذار برو
اگه قلبت اینجور می شه راضی بذار برو
اگه منو با هر چی هستم دیگه نمی خوای
برو دیگه از قلب خسته م چی می خوای؟؟؟؟
نه دیگه این دلم بهت خو نمی کنه
طرز نگات منو جادو نمی کنه
دست برداراز شب خیس غربت چشام
از با تو بودن بهتره تنهایِِیام....
بسه دیگه بیچاره داغونه دلِ من
کم طاقته دیگه نمی تونه دلِ من
از دست تو غمش فراوونه دلِ من
خسته شده با تو نمی مونه دلِ من
ذره به ذره قلب من زیر پات
له شده اما باز به چشمات نمی یاد
حالا که هی منو میدی بازی بذار برو
هزارو یک بهونه می سازی بذار برو
چه غمیگنه چه غمگینه روزا رو بی تو سَر کردن
به فکر دیدن رویت شب غم رو سَحر کردن
میون این شب تاریک نداره روشنی چشمام
که بد جوری تو رو می خوام
بازم رویای شیرینت شده مهمونیه شبهام
یه حسه خوبه ناخونده شده مهمون لبخندام
شدی عشق من و قلبم به آتیش می کشی هردم
منم دیوونه ی حرفات پُر دردم پُر دردم
چقدر سخته تک و تنها اسیر غصه ها بودن
برای دیدن چشمات همه دنیارو پیمودن
بگو که از کدوم طرف می شه به آرامش رسید؟؟؟؟
وقتی تو چشم هر کسی برق فریبُ می شه دید!!!!
دارم به داشتن یه زخم تو سینه عادت می کنم
دارم شبامو با تنِ یه مرده قسمت می کنم....
.......................
تو رفتی آسمونم شد تیره
چشمای خیسم به درشد خیره
بی توام بی توام
تک و تنها،دیوونم
همه حرفات دروغ بود و سَرت شلوغ
خورشید عشقت توی قلبم کرده غروب
برو از روزگارم
دیگه طاقت ندارم
برای آخرین بار
دستِ منو گرفتی
خیلی وقته که رفتی
ولی از یاد نرفتی....
توی خونه تک و تنها
من موندمو با بارغمها
زندگیمو آتیش زدی
نمی بینی خیس پلکام
به هوای بی تو گریه هنوزم عادت نکردم
شب رسیده به ستاره من هنوز کوچه گردم
قسمتم دیوونگی شد غربتم همیشگی شد
معنی شیرین چشمات تلخی این زندگی شد
آخه تو که نیستی،نیستی که ببینی
نیستی پای غصه م یه لحظه بشینی
گفتی که چشاتو ببندوعاشق شو
گفتی همه دنیام همش فدای تو....
چشامو می بستم گفتی پیشت هستم
رفتی ونموندی رفتی و شکستم....
دلتنگ چشاتم نیستی و باهاتم
نیستی ولی هر روز تو حال و هواتم
اگه عاشق بشی می بینی می تونی که نور ماهو تو تاریکی شبهام
به چشم پنجره بسپاری یا اینکه بپوشی اونو پشت سایه ی ابرا
اگه حاشا کنی عشقو به امیدی
که روزی عشقو تو چشماتو می خونه
همیشه خوش خیال لحظه ای باشی که
میگه تک تک حرفاتو می دونه....
میبینی اشکامو دستاتو هر روز برای چشمه توعادت شده دیگه
دیگه فرصتی نداره چشمت این بارهمه حرفاشو با رویای اون میگه
باید همه شب رویارو برداری بذاری روی ساعتهای تکراری
می تونی مثه مجنون با خود لیلا بگی ساده چه احساسی بهش داری
اگه حرفی نزد فهمیدی حرفاشو تو داری با چشات چشماشو می خونی
میتونی که تو هم عاشق کنی اونو بگو تو احساستو آره تو می تونی