من وتو یه عمری با هم بودیم کی جدا می دیده از هم مارو
کی میونمون فاصله انداخت کیه که حل کنه این معمارو؟؟؟؟
از اون لحظه که دل به تو بستم از این که نباشی می ترسیدم
به خودم می گفتم کاشکی می مُردم اما این روزا رو نمی دیدم
چشاموبستم تا نبینم قلبت سهمه کی داره میشه
چشاتو وا کن تا ببینی قلبم بی تو وا نمی شه
بیا تماشا کن بی تو چیزی از قلبم نمی مونه
واسه تو که قلبت از سنگه دل کندن ازم چه آسونه....
واست خیلی آسونه....آره؟؟؟؟
نه واست دل تنگم نه ازت دلگیرم
تک وتنها دارم از غمت می میرم
من که خواستم به چشات عشقمو هدیه کنم
دارم از پا در میام تا بهت تکیه کنم
من که میگم دوست دارم هر شب و روز عاشقتم
دیوونگی نکن بیا من که هنوز عاشقتم
حیف لحظه هایی که پای چشمات سر شد
دل من تنها بود بی تو تنهاتر شد!!!!
برو تو آینه ببین ازخودت چی ساختی
بگو به چه قیمتی عشقو دور انداختی؟؟؟؟
ای یار،ای یگانه ترین یار
چه مهربان بودی وقتی دروغ می گفتی...
لحظه ها را دریاب
چشم فردا کور است.....
با چه می توان عشق را به بند جاودان کشید؟
با کدام بوسه،با کدام لب؟در کدام لحظه،در کدام شب؟
مرا ببر امید دل نواز من
به کهکشان،به بی کران،به آسمان،به جاودان!
دوباره تو کنارمى ، هواى بوسه با منه
تمام آرزوى ما ، همین به هم رسیدنه
دوباره تو سکوت من ، صداى خنده ساز شد
شنیدن صداى تو ، براى من نیاز شد
دوباره با نگاه من ، نگاه تو یکى شده
دوباره از تو مردنم ، شبیه زندگى شده
به هر درى که می زنى ، دوباره مقصدت منم
دوباره می رسم به تو ، به هر درى که می زنم
دنیامی ، می دونى ، تو قلبم می مونى
دریاى آتیشى ، رویاى بارونى
دستامو می گیرى ، دنیامو مى بازم
دست هاتو می گیرم ، رویامو مى سازم
دنیامی ، می دونى ، تو قلبم می مونى
دریاى آتیشى ، رویاى بارونى
دستامو می گیرى ، دنیامو مى بازم
دست هاتو می گیرم ، رویامو مى سازم
منو به عطر یک نفس ، تو اوج بوسه خاک کن
براى این یکى شدن ، رو قلب من حساب کن
به اوج قصه می رسم ، اگه تو باورم کنى
کنار من نفس بکش ، که مبتلاترم کنى
دنیامی ، می دونى ، تو قلبم می مونى
دریاى آتیشى ، رویاى بارونى
دستامو می گیرى ، دنیامو مى بازم
دست هاتو می گیرم ، رویامو مى سازم
و بی تو آن قدر سروده ام که هیچ چیز مرگ مرا دیگر ثابت نمی کند.
زخم های من همیشه از عشق است
از عشق ،از عشق،از عشق...
حروف عشق تنها یه حرف از اسمه زیبای تو کمه؛فقط یه حرف...
اما تو از عشق سرتری..
به نظرت آریا این شکلی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آره؟؟؟؟؟ایشالله بشه داداشه 7 تا آبجی،یعنی بعد از 7 تا دختر بیاد........
من از تو می مُردم اما تو زندگانی من بودی
همه ی هستی من آیه ی تاریکی ست
که تو را در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه تو را آه کشیدم آه
من در این آیه تو را
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
در اتاقی که به اندازه ی یک تنهایی ست
دل من
که به اندازه ی یک عشق است.
به بهانه های ساده ی خوش بختی خود می نگرم
به زوال زیبای گل ها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه ی خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازه ی یک پنجره می خوانند.
سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدایی جان دادن که به من می گوید:
"دست هایت را
دوست می دارم".
ای هفت سالگی
ای لحظه ی شگفت عزیمت
بعد از تو هر چه رفت،در انبوهی از جنون و جهالت رفت
بعد از تو پنجره که رابطه ای سخت زنده و روشن
میان ماه و پرنده
میان ما و نسیم
شکست
شکست
شکست
هنوز پشت پنجره نشسته ام،
در انتظار دیدنت.
و باران
چه عاشقانه بر شیشه ی بی قرار پنجره می کوبد.
باران
به پنجره اش رسید
اما من به تو . . . . . . . . . .