سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گروهى او را پیش رویش ستودند ، فرمود : ] بار خدایا تو مرا از خودم بهتر مى‏شناسى و من خود را از آنان بیشتر مى‏شناسم . خدایا ما را بهتر از آن کن که مى‏پندارند و بیامرز از ما آنچه را که نمى‏دانند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :11
کل بازدید :88419
تعداد کل یاداشته ها : 221
103/9/14
12:4 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
وروجک چشم سیاه[169]

خبر مایه

ستاره!پلکاتو واکن!دارم از نفس می افتم!
عمری تو این سیاهی از سپیده قصه گفتم
ستاره!پلکاتو واکن!گم شدم تو این سیاهی
ببین اسمتو نوشتم روی این کاغذ کاهی
ستاره!نذار ترانه سرپناه گریه باشه
کاری کن که این سیاهی از شب قصه جدا شه
بی تو سقفم بی ستونش!یه عقاب بی آسمونش
مثل جاده بی مسافر!مثل آرش بی کمونش
ستاره!پلکاتو واکن!این ترانه چش براته
به خدا هزار تا خورشید توی سوسوی چشاته
ستاره!عمری چشمام واسه توبه آسمونه
ای همیشگی ترین نور!بگوکی خروس می خونه؟
ستاره!نفس ندارم باقی ترانه با تو!
درد تازیانه با من بغض عاشقانه با تو!

 

 

 

 

 

 


  
  


تنت آغاز راههای همیشه در تغییر است که
مقصدی دور و دلپذیر دارند........
تنت ابدیتی است
سرشار از لحظه های جلیل گمشده
مرگ تا
خویشاوندی اش را با من منکر می شود
تنت زیستگاهم خواهد بود.


  
  

 

تو کتاب قصه ی مااین رمان عاشقانه
سهم تو تمام من بود سهم من اوج ترانه
آخرین فصل کتاب و کسی باورش نمی شه
خودتم فکر نمی کردی که بری واسه همیشه
آخر قصه چه بد بود یه سفر به خیر ساده
منو انتظار ممتد تو بی مرزی جاده
وقت معراج ترانه تو واسم قوت بالی
حالا تو هق هق گریه م جای شونه ی تو خالی
خاطره هاتو نگه دار!ای مسافر!به سلامت!
یکی اینجاچش به راته حتی تا روز قیامت
 فکر من نباش!ستاره!قدم آخرو بردار!
خودت و مثل یه آواز توی حنجره م نگه دار!
زندگی همینه عزیز!هر رفیق یه نردبونه
جای من خاک زمینه جای تو تو آسمونه
تو نموندی اما اسمت تا ابد قله نشینه
تقصیر تو نیست عزیزم!رسم روزگار همینه
خطای سفید جاده می گن از تو دورم اما
وقتی چشمامو می بندم می بینم که با همیم ما


  
  

 


رسیدم آخرجاده اگر چه این سرآغازه
اگر چه قمری قلبم دوباره فکر پروازه
رسیدم آخر جاده دوباره یکه و تنها
تو رفتی تا بپوسم من تو این یلدای بی فردا
رسیدم اول سطر همون اندوه طولانی
سرآغاز پر آواز همون پیوند پنهانی
نگا کن!این منم!بی دل!نگاهم کن از این روزن!
بیا زنجیرمو بردار!در زندانمو بشکن!
ضربان قدمامون روی سنگفرش خیابون
آرزوی این ترانه س:چتر مشترک توبارون
بیا ای بهترینم!پر پروازمو واکن!
بیار فانوست و بالاواسه م خورشیدو پیدا کن!
هنوز خیلی غزل مونده که باید با تو قسمت شه
باید دروازه ی آواز به دست تو مرمت شه
باید فواره ی رویا بره تا آسمون بالا
چراغ عشق و روشن کن!نگو دیره همین حالا!
غرور گریه مو دریاب!دلیل ناب دلتنگی!
طلوع کن!تو سرآغاز زلال و پاک آهنگی!


  
  

 

منو با ترانه بشناس ای ستاره غزلپوش!
این منه مرده ی سردو زنده کن تو هرم آغوش
تلخی هزار تا گریه توی لرزش صدامه
اما نقش یه تبسم همیشه روی لبامه
با نقابه این تبسم صورتم رو می پوشونم
گم شده راه کودکی اون دل صافه من کجاست؟
دستای پاک عاشق ترانه باف من کجاست؟
من که به زخم دشنه ها مرهم بوسه می زدم
دشنه شدم دشنه شدم بگو غلاف من کجاست؟
ای غریبه ی قدیمی!منو با ترانه بشناس
صفحه ی بعدی سفیده آخر قصه همین جاس
نگا!کن یه دختر گریون پشت پرده ی نقابه
من میون ابرا نیستم کبوتر تو چاه می خوابه
منو بشناس تا بفهمم توی آینه ها کی ام من؟
یه اجاق سرد خاموش یا یه چلچراغ روشن؟


  
  

 

خورشید!از اونور ابرا یه طلوع تازه تر کن!
از شکوه دل سپردن آدمارو باخبر کن
بی تو هر ثانیه ی شب خنجرم می زنه از پشت
برای دیدن فردا چن تا امروزو باید کشت
زیر این گنبد نامرد بی تو موندن یه تقاصه
خیلی وقته که شقیقه م تشنه ی تیر خلاصه


  
  


ای جماعت!بسلامت!من دیگه حرفی ندارم!
شماهارو تک و تنها توی قصه جا می ذارم
من با من می رم از اینجا من ومن خیلی زیادیم
حیف این همه ترانه که به باد گریه دادیم
من می رم اون ور قصه سقفی از غزل بسازم
سوار رخش ترانه تا ته جاده بتازم
شاید اونجا یکی باشه که بفهمه این صدارو
تو گوشش پنبه نباشه بشنوه ترانه هارو
ای جماعت!بسلامت!من دیگه برنمی گردم
یادتون باشه که هرگز سکوتو دوره نکردم
ای جماعت!بسلامت!خوش باشین تو بی خیالی
یه روز از همین ترانه می شکفن گلای قالی


  
  

 

اگه فرصت داده بودی با تو رد میشدم از درد
چشمای خیس ترانه گریه رو دوره نمی کرد
اگه فرصت داده بودی می رسیدم به رسیدن
باتو عشق دیگه ئی داشت طعم آوازو چشیدن
مونده بودم اگه قلبت با ترانه پا به پا بود
هنوزم عاشقم نشون به اون نشون که شب
از نگاه من مثه یه روز تازه روشنه
هنوزم عاشقم نشون به اون نشون که عشق
مثل خورشیدرو نوک قله ی آواز منه
اگه فرصت داده بودی نحسی سیزده بدر بود
باتو شمع بودن من یه سر از ستاره سر بود
اگه فرصت داده بودی این حصارو می شکستم
بین موندن و نموندن با ترانه پل می بستم
اگه فرصت داده بودی می نوشتم خنده هارو
پر می کردم با ترانه جای خالی صدارو


  
  

اگر خیال داری دوستم بداری هم اینک دوستم بدار.اکنون که زنده ام.صبر نکن تا بمیرم.بدان که آن وقت هرگز صدایت به گوشم نخواهد رسید و مجبور می شوی حرفهای ناگفته ی قلب ساده ات را در فراسوی یک مشت خاک و خاکستر سرد پنهان کنی.پس اگر ذره ای عشق من در دلت ماوأ دارد اگر دوستم داری بگذار تا زنده ام بدانم....
و اما من...
دوست دارم دوست تو باشم.کسی به رنگ دغدغه هایت کسی که صدایت را می شنود ودلهرهایت را می شناسد خوب می داند تنهایی تو چه طعمی دارد.
دوست دارم صدایت کنم با کلماتی که روزمره نیستند و بی مقدمه حس مرا عریان می کنند.
می خواهم از دوستی با تو حرف بزنم. دوستی یعنی همین ها که نوشتم. دوستت دارم.دوست خوبم تانیا جان.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


  
  


با همه چیز در آمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو:
در انزوا پاک ماندن نه سخت است نه با ارزش!!!


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام.روز میلادت مبارک . همیشه سبز باشی.
+ سلام خانومی.روز میلادت مبارک همیشه سبز باشی.
+ سلام خوبی؟تولدت مبارک همیشه سبز باشی.
+ سلام.روز میلادت مبارک.سبز باشی.
+ سلام.روز میلادت مبارک.سبز باشی.
+ سلام روز میلادت مبارک.
+ سلام.امیدوارم خوش باشی.روز میلادت مبارک.
+ سلام.روز میلادت مبارک.همیشه سبز باشی.
+ میان بنده گانت هر چه دیدم هوس ها جانشین عاشقی بود به دستان دروغین محبت گلی را دیدم شبیه رازقی بود
+ روز میلادت مبارک.