با من بمونی می شکنی!این یه حقیقته!عزیز!
تا فرصتی مونده برات از این حقیقت بگریز!
با من بمونی می شکنی!زندگی شوخی نداره!
توی مسیرش یه روزی عشقمونو جا میذاره!
قصه ی عشق منو تو عشق آـیش به پنبه بود!
عشق ستاره بود به روز عشق یه سد بود به یه رود!
این جا نمون اما بدون هر جا که باشی با منی!
خودت اینو خوب می دونی:با من بمونی می شکنی!
خداحافظ!خداحافظ!سلام خوب دیروزم
بدون من تا ته دنیا به اتیش تو می سوزم
خداحافظ!خداحافظ!همیشه همدم همراه
دلیل بغض بی وقفه دلیل هق هق گهگاه
خداحافظ!خداحافظ!عزیز خسته از تکرار
نگو تقدیر ما این بود محاله بعد از این دیدار
خداحافظ!خداحافظ!سیه پوش سراپا نور
شروع ناب هر شعری تو ای نزدیک دورادور
خداحافظ!خداحافظ!گل زیبا بهشت من
پر از نام زلال توست کتاب سرنوشت من
ای گل باران نویس این کویر بی بهار
ای چراغ روشن شب گریه های انتظار
خداحافظ!خداحافظ!دلیل تازه بودن ها
خداحافظ!خداحافظ!تمنای سرودن ها
خداحافظ!خداحافظ!سفرخوش!راه رویا باز
پس از تو قحطی لبخند پس از تو حسرت پرواز
چی بخونم وقتی چشمام از حضور گریه خیسه؟وقتی هیچکس نمی تونه غصه هامو بنویسه!
چی بخونم وقتی قلبت منو از تو قصه رونده؟وقتی که به جز یه سایه کسی پیش من نمونده!
چی بخونم وقتی فریاد با سکوت فرقی نداره؟وقتی هیچکس نمی تونه تو رو پیش من بیاره!
شبه بی نفسی!شبه بلند نهایی!تو که هم نفسی بگو کجای دنیایی؟
شبه گریه ی من شبه سیاهه بیداری!غمه رفتن تو شده یه دشنه ی کاری!
چی بگم وقتی ترانه بی تو جلوه ای نداره؟وقتی آوازه من وتنها توی کوچه جا میذاره!
وقتی توی آسمونم چشمک ستاره ای نیست!وقتی که برای بغضم جز شکستن چاره ای نیست!
چی بخونم وقتی هیچکس منو از خودم ندزدید!وقتی غربت صدامو کسی غیر تو نفهمید!!
کاشکی می شد تو زندگی ما خودمون باشیم و بس!تنها برای یک نگاه حتی برای یک نفس!
من می گریزم از تو و از عشق گرم تو با آنکه آفتاب فروزنده منی
ای آفتاب عشق نمی خواهمت دگرهر چند دلفروزی و هر چند روشنی
بر سینه دست می نهی و می فریبیم کاینجاست آنچه مقصد و معنای زندگی ست
یعنی که!سربه سینه ی پر مهر من بنه جز این چه حاصلت زسراپای زندگی ست
در پاسخت سراز پی حاشا برآورم یعنی:مرا هوای تو دیگر نه در سر است
با این دل رمیده نیازم به عشق نیست تنهاییم به عیش جهانی برابر است
من در میان تیرگی تنگای خویش پر می زنم ز شوق که اینجا چه دلگشاست
سر خوش از این سیاهی و شادان از این مغاک فریاد می کشم که این خوبتر کجاست
خفاش خو گرفته به تاریکی غمم پرواز من بجز به شبانگاه تار نیست
برمن متاب آه تو ای مهر دلفروز نور و نشاط با دل من سازگار نیست